یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة .
امان از هجــــر بی پایان مهـــدی -- غروب جمعــــه و هجران مهدی
امــان از آن زمانــــی که بیفتــــد -- به روی نامه ام چشمان مهدی
دلش می گیرد و با چشم گریان -- بگوید این هــــم از یاران مهدی
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی رفتم بقیع اما چه سود؟
هر چه گشتم فاطمه(س) انجا نبود
یا علی(ع) قبر پرستویت کجاست؟
ان گل صد برگ خوش بویت کجاست؟
ان مه تابان چرا گریده بی نور در شباب
سینه مجروح او و صورت نیلی از کچاست ؟
تک درخت ال طه ها از چه افتاد بر زمین
ناله یک کودک و یک دست بسته از کجاست ؟
عاقبت ارث نبی در دست عدو بر باد رفت .
ایینه عشق به رب به نبی به ولی اخر کجاست ؟
اری دسترنج نبی بسیار خوب پرداخت شد
قران ناطق بسته گریده و ام ابیها اخر کجاست ؟
اری ای برادر و خواهر در حالی که ما مانند افراد سردر گم در بی سامانی اقتصادی کشور یک روز به دنبال گوشت و یک روز به دنبال تاید و یک روز دیگر به دنبال برنج هستیم افرادی بیدار و هوشیار سعی در ضربه زدن به دین ما در کشور ما و با منابع عظیم مالی ما به دینمون هستند انان به ارامی و خزنده سعی دراز بین بردن ننگی که سران دنیاپرستشان به اسلام وارد کرده هستند و بعد از مدتی با استفاده از غفلت ما دین و ناموس ما را به یغما میبرند کوتاهی دوباره برای مظلومیت اهل بیت دیگر قابل بخشش نبوده و هر کس به اندازه توان باید با بیان واقعیات تاریخ و براساس مستندات از دین خود و اهلبیت که در این زمان نیز مظلوم واقع شدند دفاع کنیم.یادتون باشه وحدت و این مزخرفات اب و نون نمیشه برای دین و همه مسئول هستند.
در ذیل اخرین مطلب از اهل سنت و جوابیه ان را بخوانید.
بقلم : آیت الله محسنی بسطامی
شهادت زهرا: بزرگترین دروغ تاریخ
ما معتقدیم این مسئله بزرگترین افترا و دروغ تاریخ است و هرگز چنین چیزی صحت ندارد برای اثبات این مطلب می توان مفصل بحث نمود که متاسفانه صفحه کوچک وبلاگ ما توانایی تحمل آنرا ندارد لذا به چند مطلب بسنده می نماییم.
? - قریش بزرگترین و مقتدر ترین قبیله در شبه جزیره عربستان به حساب می آمد و در درون قریش بنی هاشم برترین و قدرتمند ترین قوم (تیره ) بشمار می آمد طوریکه همه برتری آن را پذیرفته بودند عمو زاده های این تیره بنی امیه بودند که بعضی اوقات با بنی هاشم رقابت می نمودند اما اگر پای کسی دیگر به میان می آمد این دو فورا با هم یکی می شدند بطور مثال زمانیکه خبر رسید ابوبکر (از تیره بسیار ضعیف قریش یعنی بنی تیم ) جانشین پیامبر شده برای ابوسفیان که تازه مسلمان شده بود غیر قابل تحمل بود لذا فورا صدا زد : این الاذلان؟؟ دو مرد ذلیل کجایند؟ پرسیدند منظورت چه کسانی می باشند ؟ گفت علی و عباس. ابوسفیان وقتی با علی و عباس روبرو شد گفت چرا نشستید بنی تیم کیستند که رهبری را بدست گیرند؟ ابوسفیان چنین ادامه داد : والله لاملان المدینة خیلا و رجالا. (قسم بخدا من مدینه را پر از پیاده نظام و سواره نظام می کنم و حکومت را با زور از آنان برای شما می گیرم.)
علی که به سخنان ابوسفیان گوش می داد به او نهیب زد و اخطار نمودة فرمود : اگر کوچکترین حرکتی بر ضد ابوبکر انجام دهی من اولین کسی خواهم بود که در مقابل تو می ایستم ما ابوبکر را اهل می دانیم . ابوسفیان ناراحت شده الفاظ بدی گفته و رفت. (تاریخ طبری جلد 2 قسمت آغاز خلافت ابوبکر)
قریش که با رسول خدا دشمنی می ورزیدند عملا قادر نبودند کاری انجام دهند چون از انتقام گیری بنی هاشم هراس داشتند آخرین و مهمترین راهکارشان این بود که از هر تیره ای یک جوان انتخاب نمایند و این جوانان طوایف مختلف همه باهم پیامبر را با شمشیر بزنند بگونه ای که معلوم نشود کدامیک قاتل است که در این صورت قوم پیامبر یعنی بنی هاشم نمی دانند با کدام تیره بجنگند و لذا مجبور خواهند شد خونبها گرفته صلح نمایند. (اگر یک یا دو قبیله چنین جرمی مرتکب می شد مطمئن بودند بنی هاشم دمار از روزگارشان بر می آوردند) که همین مسئله سبب شد رسول اکرم با اذن خداوند هجرت نمود.
?- مردم مدینه نسبت قومی و خویشاوندی با پیامبر داشتند مادر پیامبر از آنجا بود و مادر عبدالمطلب (سلمی ) نیز از قبیله قدرتمند خزرج بود بهمین خاطر مردم مدینه (مخصوصا خزرچ) خودشان را اخوال رسول (یعنی داییهای پیامبر) می دانستند.
?- علاوه بر همه اینها پیامبر اکرم (ص) توانستند هزارا نفر فدایی تربیت نمایند که حاضر بودند در راه خدا و دفاع از ایشان و خانواده شان جانهایشان را فدا کنند.
در صورتیکه این مطلب دروغ را که دشمنان اسلام درست کرده اند بپذیریم چه شد که بنی هاشم یک باره لب فرو بستند و کوچکترین اعتراضی ننمودند؟؟؟
آنهمه مسلمان مخلص و فدایی و مخصوصا مردم مدینه که با پیامبر رابطه خویشاوندی و قومی داشتند چه شد همه یکپارچه سکوت نموده کوچکترین حرف و اعتراضی ننمودند؟؟؟
و از همه عجیبتر
حضرت علی شیر خدا فاتح خیبر کسیکه گفته می شود در جنگ خیبر درب قلعه را با یک دست بلند نموده برای خودش سپر ساخت بعدا چهل نفر و در برخی روایات هفتاد نفر تلاش کردند آن در را حرکت دهند نتوانستند از جا تکانش دهند چرا سکوت نموده بلاتشبیه مثل بره رام و مطیع و فرمانبردار شد و کوچکترین اعتراضی ننمود؟؟؟
اگر این مطلب دروغ را بپذیریم ایرادهای ذیل بر حضرت علی وارد اند :
1- حضرت علی موظف بود از همه مظلومان دفاع کند و مخصوصا موظف بود از ناموس خودش دفاع نماید ناموس (همسر) خط قرمز هر شخصی به حساب می آید بیعرضه ترین آدمها جاییکه زن و بچه خود را در خطر ببینند از فدا نمودن خود دریغ نمی نمایند. چرا حضرت علی از همسر خودش از دختر پیامبر دفاع ننمود؟؟؟ پست ترین و نامردترین آدمهای کره زمین از همسر و فرزندان خود دفاع می کنند و اگر نتوانند از جان خود دریغ نمی نمایند. این را در اصطلاح ما مظلومیت نمی گویند بلکه بی غیرتی و نامردی می نامند.
اهل سنت حضرت علی را اسد الله الغالب (شیر پیروز مند خدا) لقب داده اند چون حضرت علی در هیچ کجا مغلوب کسی دیگر نشد. در بسیاری از جاها اهل سنت (مخصوصا عوام ) اسم علی را شاه مردان گزاشته اند
در صورت پذیرفتن این مطلب دروغ حضرت علی چه مردانگی داشت؟؟؟
2 - در صورت صحت این مطلب دروغ آنان که چنین کردند ظالم بودند و طبق آیه کریمه : ولاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار (به ظالمان نزذیک نشوید که در آتش می افتید) حضرت علی با چه مجوزی دست در دست آنان گزاشته بود و پشت سرشان نماز می خواند و در همه موارد کمکشان می نمود طوریکه حضرت عمر هیچ موردی را بدون مشوره با علی فیصله نمی نمود طوریکه حضرت عمر می فرمود: لو لا علی لهلک عمر (اگر علی نبود عمر هلاک می شد) حضرت علی چرا چنین می کرد (بلاتشبیه) این چاپلوسی به شمار نمی آید؟؟
3 - چرا حضرت علی دخترش ام کلثوم (دختر فاطمه) را به عقد حضرت عمر در آوردند؟؟
آن دختر چطوری پذیرفت که با قاتل مادرش در یک رختخواب بخوابد؟؟؟ حسن و حسین کجا بودند؟؟؟ چرا هیچ اعتراضی ننمودند؟؟
4 - نوشته شده توسط اهل سنت جنوب ساعت 20:18 موضوع مطلب : عمومی
ویرایش شده در سه شنبه ?? مهر ???? و ساعت 15:20
جواب شیعه با استناد به کتب اهل سنت
یورش به خانهی وحی
اسامی کسانی که یورش به خانه وحی را تصریح کردهاند:
14. ابوعبید در «الاموال».
15. ابن سعد در «الطبقات الکبری».
16. طبرانی در «المعجم الکبیر».
17. ابن عبد ربه در «العقد الفرید».
18. نظام به نقل «الوافی بالوفیات».
19. مبرد در «الکامل».
20. مسعودی در «مروج الذهب».
21. ابن ابیدارم به نقل «میزان الاعتدال».
22. محمد بن مکرم در «مختصر تاریخ دمشق».
23. ابن ابیالحدید در «شرح نهج البلاغه».
24. جوینی در «فرائد المسطین».
25. شمس الدین ذهبی در «تاریخ الاسلام».
26. علی بن ابیبکر هیثمی در «لسان المیزان».
28. متقی هندی در «کنز العمال».
29. عبدالفتاح عبدالمقصود در «الامام علی».
30. احتجاج به فعل خلیفه.